جدول جو
جدول جو

معنی کپره زده - جستجوی لغت در جدول جو

کپره زده(پَ رَ دَ / دِ)
چیزی که کپره گرفته باشد. کپک زده. سفیدک زده. کره زده. کلاش گرفته. متکرج. اورگرفته. اورزده. رجوع به کپک زده شود، شوخ گرفته. پینه بسته
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پره زدن
تصویر پره زدن
حلقه زدن، دایره وار ایستادن مردم یا لشکریان، پره بستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوره ده
تصویر کوره ده
ده کوچک و کم رونق، ده کم جمعیت و دور از آبادی
فرهنگ فارسی عمید
(رَ دَ / دِ تَ)
کپک زدن. تکرﱡج. کلاش گرفتن. (یادداشت مؤلف). اور گرفتن. اور زدن
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ / دِ)
متکرج. سفیدک زده. کپک زده. (یادداشت مؤلف). رجوع به کره و کره زدن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ پَ رَ / رِ زَ دَ / دِ)
کپک زدگی. کلاش گرفتگی. اورزدگی. اورگرفتگی
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ دَ /دِ)
صیقل شده. پرداخت شده. آهاردار:
دید لک لک را پری چون کاغذ مهره زده...
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پری زده
تصویر پری زده
جن زده مصروع مجنون، کاهن، جمع پری زدگان
فرهنگ لغت هوشیار
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله زده
تصویر کله زده
اورنگ تاکدار (تاک طاق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوره ده
تصویر کوره ده
ده کوچک و کم آباد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پره زدن
تصویر پره زدن
((پَ رِ. زَ دَ))
حلقه زدن لشکر از سوار و پیاده گرد شکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کپک زده
تصویر کپک زده
Moldy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
Butter
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
beurrer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کپک زده
تصویر کپک زده
moisi
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کپک زده
تصویر کپک زده
सड़ांधदार , सड़ा हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
मक्खन लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کپک زده
تصویر کپک زده
schimmelig, mufachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کپک زده
تصویر کپک زده
mohoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
boter smeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
spalmare il burro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کپک زده
تصویر کپک زده
ammuffito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کپک زده
تصویر کپک زده
schimmelig, modrig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کپک زده
تصویر کپک زده
цвільний , затхлий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
намазувати масло
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کپک زده
تصویر کپک زده
заплесневелый , затхлый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
намазывать масло
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کپک زده
تصویر کپک زده
spleśniały, zgnity
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
smarować masło
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
buttern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کپک زده
تصویر کپک زده
mofado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
passar manteiga
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
mengoles mentega
دیکشنری فارسی به اندونزیایی